بیوگرافی خانم یارمحمدی مدیر و موسس آموزشگاه

 

رباب یارمحمدی مدیر و موسس آموزشگاه تجلی هستم.داستان زندگی اجتماعی من از اونجایی شروع شد که فرزند سومم دوساله بود و نشسته بودم بازی سه فرزندم که داشتن با هم بازی و هر کدام در اون بازی برنده میشد ،از سر ذوق بلند میخندند رو نگاه میکردم و به این فکر افتادم که من هم باید به اهداف خودم برسم و برنده شوم مثل آنان با تمام وجود خوشحال شوم و از سر شوق قهقهه بزنم و به خودم افتخار کنم. نمی خواستم مانند دیگر بانوان خانه دار در جایگاه قربانی باشم و …‌اولین تصمیم خودم رو گرفتم و قلم کاغذی برداشتم و اهداف خودم رو نوشتم که الآن در چه جایگاهی هستم و می خواهم به کجا برسم ،خلاصه اولین گام رو با برنامه ریزی برداشتم و یکی از اتاق های منزلم آماده کردم برای محل کارم و شروع کردم به قبول سفارش دوخت لباس،البته به اندازه ایی که به انجام مسئوليت های همسر داري و خانه داری و نگهداری و درس و تعلیم و تربیت فرزندانم لطمه ای وارد نشود…..خدا رو شکر کارم به قدری گسترش پیدا کرد که طاقه طبقه پارچه می خریدم و به مدل های مختلف برای مادر و بچه ها طراحی می کردم و به همراه گلدوزی مناسب  برش و دوخت میزدم و می فروختم…این روند ادامه داشت تا اینکه از امیدیه به اصفهان منتقل شدیم.(به علت اینکه همسرم نظامی بود هرچند سال یک بار به شهری منتقل می‌شدیم در آنجا زندگی میکردیم)به اصفهان که رفتیم ،تصمیم گرفتم در راستای اهدافم ادامه تحصیل بدهم و سازمان فنی و حرفه ای بصورت قراردادی مشغول به کار تدریس خیاطی و طراحی لباس شوم،و البته گاه‌گاهی هم سفارش گلدوزی و دوخت لباس هم قبول میکردن تا از نظر مالی هم مستقل باشم.تا بلاخره  در سال ۷۴ بود که گام بعدی رو برداشتم و تصمیم تازه ای گرفتم که بیزنس و آموزشگاه خودم رو راه اندازی کنم و برای رویاها و اهداف خودم بجنگم نه برای رویا و اهداف دیگران ،در این راستا هم بدون هیچ مشوق و همراهی یک تنه، با همت و پشتکار بسیار زیاد با وجود سه فرزند گلی که روز به روز بزرگتر می‌شدند و مسئولیت های آنان سنگین تر می شد،به لطف خدا همه رو به نحو احسن انجام دادم  تا مسیرم رو هموار و هموارتر کنم و با تمرکز بیشتر به سمت رویاهام حرکت کنم ،نتیجه اون همه تلاش‌،باعث شد که هریک از فرزندانم ،از هر نظر باعث افتخارم باشند و موفق و عشق وعلاقه همسرم  به من بیشتر و دریافت مدارک عالی تحصیلی و مدارک لازم مهارتی رو کسب کردم و کوله بارم رو بستم و یا علی گفتم و بلاخره سال ۷۹ بود که همزمان آموزشگاه و مزون تجلی رو تاسیس کردم ،و تاکنون بیش از ۱۰ هزار نفر در  آموزشگاه من در مهارت کسب کردند و حدودا ۴ هزار نفر آنها در شهرهای مختلف مشغول به کار شدند و کسب درآمد می‌کنند و …..
آنگاه که بپذیری جاده موفقیت یک جاده هموار و ایده آل نیست و ت یک آدم معمولی نیستی،  رسیدن به رویاها و اهدافت ارزش هرگونه مجاهدت و جنگیدن رو داره، دیگه تلاش کردن هایت ،اصلاً برات سخت نیست و با هر ترسی، با قدرت مقابله می کنی.یادم میاد که اوایلی که در آموزشگاه خودم تدریس می کردم با اینکه دورهء مدیریت و مربیگری  رو با امتیاز بالا قبول شده بودم،باز هم یک خلأ ای رو تا حرفه ای شدن حس می کردم ،در نهایت با دقت در نطر سنجی هایی که از کارآموزان بعد از پایان دوره می گرفتم ،متوجه شدم که باید به نیاز های هریک از کارآموزانم با به روز بودن معلوماتم در حرفه هایی که تدریس می کنم و مطالعه کتب مرتبط و رصد کردند سایت های لباس خارجی و دیگه اینکه از “آموزش تا بازار کار هریک از کارآموزان” تا زمانی که به درآمد برسند باید حامی و همراهشون باشم،و این شد که به یک بانوی کارآفرین تبدیل شدم و در دی ماه ۹۵ بود که اولین لوح تقدیرم رو در دانشگاه علامه طباطبایی تهران بعنوان بانوی کارآفرین و دومین لوح تقدیر رو در سال بعد در مرکز همایش های صدا و سیما از طرف جشنواره طراحی لباس و تولید کنندگان پوشاک ایران گرفتم .در این سال‌ها مدارک علمی زیادی رو در دوره های مختلف مرتب با حرفه ام دریافت نموده ام.این داستان ادامه داشت تا قبل از کرونا در چهار آموزشگاه تدریس میکردم و مزون مجلسی دوز خودم رو داشتم.با شروع کرونا متاسفانه شرایط  سخت و نا خواسته ای بوجود اومد و به ناچار تمام فعالیت هام متوقف شد و.‌..‌اما به یاری خدا دوباره از سال ۱۴۰۰ در آموزشگاه خودم غیر از حرفه هایی که مربوط به پوشاک بود  ،همزمان دو حرفه دیگر مانند : حرفه های کامپیوتری و حسابداری ها فعالیت خود رو آغاز کردم و در حال حاضر  مشغول هستم تا اینکه به لطف خدا بتونم اثری ماندگار از خود باقی بگذارم. موفق باشید.